از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در جنوب بافت واقع است. محصول عمده غلات است. از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان قریۀ دولت آباد است. قرای مهم آن عبارتند از: وکیل آباد، محمدآباد و حسن آباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
از دهستان های بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در جنوب بافت واقع است. محصول عمده غلات است. از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان قریۀ دولت آباد است. قرای مهم آن عبارتند از: وکیل آباد، محمدآباد و حسن آباد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 82هزارگزی جنوب باختری سقز و 5هزارگزی جنوب سماق ده، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 82هزارگزی جنوب باختری سقز و 5هزارگزی جنوب سماق ده، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستان های دوگانه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه. آب مزروعی این دهستان از چشمه سارها و آب برف و باران تأمین می گردد. شغل عمده اهالی این منطقه کشاورزی و گله داری است و از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. جمعیت آن در حدود1450 تن و قرای مهم آن عبارتست از: آغ بلاغ، ملاعیسی، سنگر، سیاوان، ترسابلاغ، اسلاملو. محصولات عمده آن غلات و توتون میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
یکی از دهستان های دوگانه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه. آب مزروعی این دهستان از چشمه سارها و آب برف و باران تأمین می گردد. شغل عمده اهالی این منطقه کشاورزی و گله داری است و از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. جمعیت آن در حدود1450 تن و قرای مهم آن عبارتست از: آغ بلاغ، ملاعیسی، سنگر، سیاوان، ترسابلاغ، اسلاملو. محصولات عمده آن غلات و توتون میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دستاب. آبی که برای شستن دست و روی بکار برند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آبدست. وضو. (آنندراج). آب وضو: هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل بلکه دستاب همه تسکین رضوان آمده. خاقانی. یاﷲالعجب، دست آب بر بساط عبقری ریختن و به عادت عقربی گریختن نه آیین جوانمردان و رسم جوانمردی باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101). - دست آب ده، دهنده آب وضو. کسی که آب بر دست کسی ریزد تا برو وضو سازد: در وقت بیماریها آن مرحومه را تیماردار و خدمتگار وطشت نه و دستاب ده من بودم. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 102). دست آب ده مجاورانش. تحفه العراقین خاقانی (از آنندراج). ، طهارت گرفتن یا استنجا. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، بول. شاش. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آبی که در ظرفی نزدیک تنور گذارند و با هربستن نانی دست را بدان تر کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). به لهجۀ شوشتری دس ّاو گویند و آن آبی است که نان بایان (نانوایان) در ظرفی کنند و در وقت نان پختن دست بدان تر نمایند تا حرارت آتش اثر نکند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، به معنی پختن طعام هم آمده است، چه اگر گویند: فلان خانم ’دس او’ نیکودارد، یعنی خوب طبخ می کند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، شناوری یا سباحت. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). متناسب با تعبیر دست به آب (آب بازی، شناوری) داشتن
دستاب. آبی که برای شستن دست و روی بکار برند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آبدست. وضو. (آنندراج). آب وضو: هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل بلکه دستاب همه تسکین رضوان آمده. خاقانی. یاﷲالعجب، دست آب بر بساط عبقری ریختن و به عادت عقربی گریختن نه آیین جوانمردان و رسم جوانمردی باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101). - دست آب ده، دهنده آب وضو. کسی که آب بر دست کسی ریزد تا برو وضو سازد: در وقت بیماریها آن مرحومه را تیماردار و خدمتگار وطشت نه و دستاب ده من بودم. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 102). دست آب ده مجاورانش. تحفه العراقین خاقانی (از آنندراج). ، طهارت گرفتن یا استنجا. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، بول. شاش. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آبی که در ظرفی نزدیک تنور گذارند و با هربستن نانی دست را بدان تر کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). به لهجۀ شوشتری دِس َّاو گویند و آن آبی است که نان بایان (نانوایان) در ظرفی کنند و در وقت نان پختن دست بدان تر نمایند تا حرارت آتش اثر نکند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، به معنی پختن طعام هم آمده است، چه اگر گویند: فلان خانم ’دس او’ نیکودارد، یعنی خوب طبخ می کند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی) ، شناوری یا سباحت. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). متناسب با تعبیر دست به آب (آب بازی، شناوری) داشتن
سابقاً روستایی (بلوک و ناحیه ای) بوده است معتبر بین ری و همدان، که بعدها شهر قزوین را در آن احداث کردند. و اینک دشتبی دهستانی است در مجاورت دهستان بشاریات بجنوب و جنوب غربی شهر. در کتاب المآثر و الآثار (عهد ناصرالدین شاه) آمده که الکای دشتبی از نه بلوک قزوین تشکیل شده. دشتوه. و رجوع به دشت آبی و دستبی شود
سابقاً روستایی (بلوک و ناحیه ای) بوده است معتبر بین ری و همدان، که بعدها شهر قزوین را در آن احداث کردند. و اینک دشتبی دهستانی است در مجاورت دهستان بشاریات بجنوب و جنوب غربی شهر. در کتاب المآثر و الآثار (عهد ناصرالدین شاه) آمده که الکای دشتبی از نه بلوک قزوین تشکیل شده. دَشْتْوَه. و رجوع به دشت آبی و دستبی شود